9 دی نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی
پایگاه پژوهشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی: حجتالاسلام والمسلمین روحالله حسینیان در یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار پایگاه پژوهشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده است به بررسی وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و فتنه 88 تا حماسه مردمی 9 دی میپردازد که مشروح آن را در زیر میخوانید:
22 بهمن 1357 نه بزرگی به ائتلاف رژیم شاهنشاهی، دولت آمریکا و مستکبرین غربی و اتحاد جماهیر شوروی برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی بود.
9 دی نه بزرگتری به ائتلاف آمریکا، اتحادیهی اروپا، اسراییل، عربستان سعودی و معاندین نظام جمهوری اسلامی (منافقین، مارکسیستها، تودهایها، سلطنتطلبان، بهاییان و ...) و دنیا طلبان سابقاً انقلابی (هاشمی رفسنجانی، موسوی، خاتمی، کروبی، منتظری، صانعی، مشارکتیها و مجاهدین انقلاب اسلامی و بعضی از اصولگرایان) بود که وضعیت موجود را مخالف منافع خود میدانستند. این ائتلاف قدرتمند و عجیب تنها بر محور یک هدف شکل گرفت و آن (احمدینژاد نه). چرا؟
چگونه انقلابیون سابق، یاران امام و حتی بعضی از نوادگان امام در صفی قرار گرفتند که آمریکا سر خط آن بود و منافقان و سلطنتطلبان میانداران آن و بهاییان انتهای آن بودند؟ و به عبارتی نقطهی اشتراک ائتلاف اضداد چه بود؟
شکی نیست که دشمنی با احمدینژاد یک انگیزهی واحد نبود، ولی آنقدر قوی بود که همگان را با همهی تضادها زیر یک چتر قرار دهد. آمریکاییان و غربیها ذاتاً انقلاب اسلامی را برنمیتابیدند. آنها انقلاب اسلامی را عصیان تودهها در مقابل استکبارو استعمار یافته بودند و پیوسته علیه آن و برای مهار آن تلاش کرده بودند.
بعد از سالیان مبارزه و توطئه اینک این انقلاب مردی را روی کار آورده بود که بیمهابا در قلب دشمن میرفت و همهی ارزشها و عملکرد آنها را به چالش میکشید. در سازمان ملل رو در روی سردمداران جهانخوار میایستاد و بر سر آنها فریاد میکشید. او در جهان اسلام و بین مستضعفان امیدی را برانگیخته بودکه ای همگان بپا خیزید و رسم استکبار را براندازید.
او مهمترین دلیل مشروعیت صهیونیسم یعنی هلوکاست را هدف قرار داده بود که هم صهیونیسم متزلزل شده بود و هم پشتیبانان قدرتمند آن. رفتار ستیزهجویانه احمدینژاد همهی استکبار را بر آن داشت تا همهی امکانات خود را تجهیز کند تا او را از قدرت بیندازد.
کینهی انقلابیون سابق نیز کمتر از آمریکاییان و غربیها نبود. چرا؟ چون سنت حاکم بر قدرت را در ایران شکست. او رسمهای پذیرفته شده بر شیوهی حکومتی را به چالش کشید و سبکی نو در انداخت.
مهمترین خطای احمدینژاد دخالت در حیطهای بود که بیهیچ اذن دخولی در آن ورود کرده بود. مردی آهنگرزاده از طبقهی فرودست جامعه که نه نشانی بر سر داشت و نه سیمایی بر چهره. تنها ویژگی او رفتار و چهرهی مردمی او بود. او در مقابل سه کاندیدای اصولگرایان و کاندیدای سنتگرایان راستگرا، هاشمی رفسنجانی و چپهای استحاله یافته، کروبی و اصلاحطلبان لیبرال، معین بیهیچ پشتیبان مالی و پشتیبان حزبی و حتی بیهیچ پشتیبان قبیلهای به میدان رقابت آمد و در اولین دوره با مردی که خود را عین انقلاب میدانست و حتی امام را یار خود میدانست به فینال راه یافت و در دور دوم با ما فاصلهی زیادی رقیب را مات کرد.
اولین دشمنی در همان روز تبلور یافت. هاشمی عامل شکست خود را شورای نگهبان اعلام کرد و آنها را به قیامت حوالت داد. کروبی عامل شکست خود را خواب صبحگاهی دانست که موجب کودتا شده. طنز آمیزترین شوخی تاریخ اینکه انتخابات توسط عضو مجمع روحانیون یعنی آقای لاری هم حزب کروبی و از دوستان هاشمی صورت گرفته بود. بذر کینه پاشیده شد و چهار سال تمام به پرورش آن پرداختند.
تمام تلاش منافقان سلطنتطلبان و دشمنان انقلاب بر جدایی بین حاکمیت و مردم بود. احمدینژاد با همرنگی با مردم این فاصلهای که بین حاکمیت دولت و مردم در زمان دورهی سازندگی ایجاد شده بود را کم کرد و امید دشمنان انقلاب را ناامید کرد.
رفتار، اقدامات و شیوهی حکومت احمدینژاد کینهی بیشتری را دامن زد. بیاعتنایی احمدینژاد به خواست غرب مبنی بر توقف تکنولوژی هستهای و گسترش آن. تکثیر سانترفیوژهای موجود، ترفیع آنها، دستیابی به اورانیوم غنی شدهی 20٪ انباشت کیک زرد و اورانیوم غنی شده برای سوخت رآکتور مولد برق، تکمیل رآکتور آب سنگین اراک. پرتاب فضاپیمای ایرانی به فضا، اعزام موجود زنده به فضا و سرعت پیشرفت علمی ایران در نانو و ... بر عصبانیت غربیها افزود.
عدالت جغرافیایی در ایران، سفرهای شهرستانی، کنار گذاشتن تکنوکراتهای غربزده از مصادر امور، تحمیل نیروهای متعهد و متخصص در بدنهی نظام آموزشی و اداری، سپردن امور به نیروهای جوان و کارآمد امّا بینام و نشان، قطع کردن دست بعضی از خاندانهایی که خود را وارث انقلاب میدانستند و شکستن ساختاری که به ارزش تبدیل شده بود، ساده زیستی و بیادعایی عواملی بودند که هیئت حاکمهی سابق را زیر سؤال میبرد. لذا نتیجهی آن برانگیختن حسادت نیروهای غیر پیروز در انتخابات 84 گردید و یک اجماعی نسبی نخبگانی را علیه احمدینژاد به وجود آورد.
از طرف دیگر سماجت احمدینژاد در حضور در انتخابات نهم علیرغم تمایل اصولگرایان و بیاعتنایی وی به همهی درخواستها مبنی بر کنارهگیری وی عامل مهمی در پیوستن نخبگان اصولگرا با مخالفین وی گردید. سکوت بسیاری از نخبگان اصولگرا در فتنهی 88 یا تمایل آنها به فتنهگران نتیجهی پافشاریهای غیر مترقبه وی بر بقا در این تنازع بود.
این عوامل موجب شد تا اجماعی از نیروهای متضاد بر سر (نه احمدینژاد) با هم پیوند برقرار کنند. ولی کمکم از احمدینژاد عبور کرد و به براندازی نظام جمهوری اسلامی ختم شد.
از قبل از انتخابات 88 آمریکاییان به همراه رژیمهای انگلیس، آلمان، فرانسه، اسراییل و ... برای شکست احمدینژاد همهی امکانات (جراید، رادیوها، تلویزیونها، سایتها و سازمانها به اصطلاح مردم نهاد وابسته به مراکز جاسوسی) همه به کار افتادند.
از داخل نیز هاشمی رفسنجانی ماشهی فندک خود را کشید تا برای زیر سؤال بردن انتخابات فضاسازی کند. دشمنان داخلی و خارجی مشترکاً طرحی افکندند که احمدینژاد رأی کافی را نیاورد و در غیر این صورت انتخابات را زیر سؤال ببرند در داخل نهادهای لازم به نام صیانت از آرا شکل گرفت، خانوادهی هاشمی جنگی تمام عیار به راه انداختند تا جایی که همسر وی هنگام رأی دادن تهدید کرد که اگر آقای موسوی رأی نیاورد تقلب شده و مردم به خیابانها خواهند ریخت. موسوی نیز قبل از شمارش آرا با اینکه میدانست اخبار به نفع او نیست اعلام پیروزی زودرس کرد.
پس از اعلام شمارش آرا مشخص شد که موسوی شکست سختی از احمدینژاد خورده است. رسانههای خارجی و وابستگان داخلی یک زبان مدعی تقلب شدند و به قول یکی از همین اصلاحطلبان تقلب رمز شورش گردید.
شورش با تحریک مشترک آغاز شد. مسعود رجوی اعلام کرد برای کمک به تظاهر کنندگان ایرانی پادگان اشرف را مرخص کرده، عکا مرکز محفل بهاییان از آنها خواست در تظاهرات شرکت کنند، رضا پهلوی به تظاهر کنندگان پیام میداد، تودهایها و مارکسیست موظف به شرکت در تظاهرات شدند.
رییسجمهور آمریکا رسماً از موسوی اعلام حمایت کرد و از مدیرعامل شرکت تویتر خواست تا تعمیرات را به تأخیر اندازد و دو سایتش را به همراه فیسبوک در اختیار ایرانیهای مخالف قرار بدهند تا بتوانند تظاهرات را سازماندهی کنند.
هفت میلیارد دلار توسط دولت آمریکا، انگلیس، آلمان، هلند و دانمارک در اختیار رسانهها برای براندازی نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت. تلویزیون بی.بی.سی رسماً در دفتری وابسته به موسوی و زیر نظر مشارکتیها یک ایستگاه مستقیم دایر کرد.
جین شارپ رییس مؤسسه البرت انیشتین پایگاهی فارسی زبان راهاندازی کرد و راهنماییهای لازم را برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی از قبیل تکبیر شبانه، کشتهسازی، علامت رنگی و آنچه لازم است را مدیریت میکرد. رادیو زمانه فعالیت خود را به براندازی اختصاص داد و کلیه رسانههای غربی، تلویزیونهای فارسی زبان با دروغسازی طوفانی را برپا کردند. رؤسای جمهور، نخستوزیران، اتحادیه اروپا، سفارت انگلیس در ایران تمام تلاش خود را به کار بردند. فسیلهایی مانند برژینسکی مشاور امنیتی کارتر به خانوادهی امام و علی مطهری پیام میداد تا در آرامگاه امام دست به تحصن بزنند.
آیتالله منتظری یک سره مشغول سخنرانی و پیام برای تحریک مردم شد. صانعی نیز که بوی کباب شنیده بود نیز شتابان به این جمع پیوست.
هاشمی رفسنجانی هر روز حسن آقا، خاتمی، کروبی و موسوی را گرد میآورد تا رهبری را وادار به ابطال انتخابات کنند.
بیشک هر حکومت دیگری بود در مقابل این طوفان ریشهکن میشد؛ ولی شجرهی طیبهی جمهوری اسلامی چنان پا برجا ماند که داغ این اجماع ننگ بار را تا ابد بر پیشانی فتنهگران زد.
بیشک نقش رهبری در این ثبات مثالزدنی است. رهبری صبورانه امّا شکوهمند ایستاد و تن به دیکتاتوری اقلیت نداد. رهبری تمام راهها از قبیل تمدید زمان بررسی شکایات، ملاقات با نمایندگان کاندیداها، بررسی مجدد بعضی از صندوقها، تشکیل هیأت معتمدین و اصرار بر اعلام شکایات و ارسال ادلهی کاندیداها در مورد تقلب و ... را پیمود تا جایی که موسوی از فرط بیدلیلی به هر رطب و بابسی دست میانداخت که مورد تمسخر طرفدارانش قرار گرفت. رهبری با خطبههای پیدرپی راه مردم تحت تأثیر قرار گرفته شده را از فتنهگران جدا کرد. رهبری با صبوری اجازه داد تا فتنهگران نیات پلید خود را در روز قدس، 13 آبان، عاشورا و 16 آذر آشکار کنند و از چشم مردم بیفتند.
رهبری با سخنان منطقی و مفهومسازی پشتوانهی فکری فتنهگران را سست می کرد و سرانجام نه از ارتش نه با میدان آوردن نیروهای زرهی و چترباز چنانکه آمریکاییان با تظاهر کنندگان آمریکایی رفتار کردند؛ بلکه با دعوت از مردم حماسهی 9 دی را رقم زد و آخرین میخ را بر تابوت گندیدهی فتنه به وسیله مردم کوبید. این است که حماسهی 9 دی یک نقطه عطفی در تاریخ انقلاب است و مردم همواره باید چنین روزی را پاس دارند.